Friday, 23 November 2012

نقش جوانها در دهه تحول (24-2014)


جوانها بیشتر از پنجاه درصد جامعه را تشکیل میدهد، در طول تاریخ جوانها در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و .... نقش عمده را بازی نموده اند. اگر نقش جوانهای افغان را در دودمانهای گذشته بنگریم، متفاوت با دیگر جامعه ملل است. در دوران شاهی تلاش میشد بعضی از جوانهای مورد نظر، رشد داده شود و برای اقتدار آماده شود، به دیگر جوانها فرصت رشد داده نمی شد. اگر جوانهای هم خود جوش بنای تغیر را میداشت به شدت سر کوب میشد و از بین برده میشد. انحصار قدرت نسبت به یک خوانواده باعث لبریز شدن تحمل جامعه گردید که شاهد سه دهه ویرانی و دربدری در کشور بودیم. با ضعف اقتدار سلطنتی، رهبران ظاهرا جهادی در تصمیم گیری های قدرت دخیل شدند، نخست احساس میشد این رهبران در سدد رشد و سهیم کردن تمام جوان ها در قدرت سیاسی است. اندگی بعد دیده شد رهبران هم بنا بر انگیزه دادن اشتباه به جوانها از احساس پاک جوان ها استفاده سو کردند و جوانها بیشتر آله دست آنها قرار گرفت و باعث از بین رفتن و معیوب شدن هزار ها جوان در افغانستان شدند.
برعلاوه به مرگ کشاندن، جوانها از ناحیه های گوناگون آسیب دیدن، باز ماندن جوانها از تحصیل، فرار جوانها از کشور و ده ها چالش دیگر از فاحش ترین ضربه ها به پیکر جوانهای این مرز و بوم بودند. در واقع سه دهه جنگ داخلی تمام فعالیت های جوانان را که نقش اثر گزار در تحول جامعه داشت متوقف کرد. ترمیم این همه ناهنجاری ها نسبت به جوانها قرن ها زمان میخواهد آن هم اگر یک دولت دلسوز و صادق نسبت به آرمانهای مردم باشد.
بعد از فروپاشی رژیم سیاه طالبان و حضور جامعه جهانی در کشور، ایجاد دولت موقت، انتقالی و انتخابی خوشبینی های زیادی بوجود آمد که شاید اینبار توجه جدی نسبت به جوانهای که در طول تاریخ از هر ناحیه آسیب دیده صورت بگرد. بعد از گذشت ده آخیر هم دیده شد که جوانها بیشتر آله دست همان رهبران اقوام قرار گرفت، رهبران جهادی و حاکمان دولت بجای آنکه درباره رشد جوانها کارهای مفیدی انجام دهند، بیشتر از آنها برای حفظ قدرت شان استفاده نمودند. یک دهه آخیر فرصت کافی برای رشد جوانها بود، ولی اینبار هم نسبت به جوانها توجه جدی صورت نگرفت. من به عنوان یک جوان این مرز و بوم عدم توجه این رهبران را، جفا به حق جوانها میدانم و تاریخ خیانت این رهبران را در آینده باز گو خواهد کرد.
اکنون کمتر از دو سال به خروج نیرو های بین المللی و انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت ساز برای ملت افغانستان باقی مانده است دیده شود که خود جوانها چه نقشی می تواند بازی کند و دولت چقدر اجازه میدهد تا جوانها خود را برای دهه تحول آماده نمایند. آگاهان آمور نسبت به نقش جوانها در دهه تحول دیدگاهای گوناگون دارند، انقلاب نامریی جوانها از خوشبینی های آنهاست و نقش جوانها را در ده تحول هم مثبت ارزیابی میکند، ولی بعض آنها دولت را به عدم توجه نسبت به جوانها محکوم میکنند و خاطر نشان میسازد که اگر تا 2014 هم برای جوانها چانس سهم بیشتر در قدرت ندهند، نقش آنها در دهه تحول موثر نخواهد بود. آنچه من به عنوان یک جوان فکر میکنم رهبران جهادی و حاکامان دولت هیجگاه نسبت به ترقی جوانها توجه نکردند و نخواهند کرد. این بار هم اکثر جوانها افزار برای حفظ و به قدرت رسیدن همین حاکمان خواهد بود، تیم کرزی و تیم اپوزسیون دولت این بار هم اجازه نخواهد داد تا جوانها نقش خوبی در جامعه بازی کنند. اما داریم جوانهای را که در تلاش است نسبت به وضع نا به سامان کشور کار های بنیادی را روی دست گیرد تا بعد از فرسوده شدن این رهبران نا کار آمد تحولی در این کشور بوجود بیاورد. جوانهای عزیز خواهش من این است که اینبار زیر بار این رهبران که همواره به حق شما جفا کرده نروید، بیاید برای تغیر افغانستان یک ستراتژی بنیادی را طرح وعملی نماییم.

حسین سرمشق آزادی


باوجودیکه 1400 سال از حماسه کربلا میگذرد، این حماسه روز بروز اوج میگرد. دانشمندان، آگاهان امور، روحانیون، فعالان سیاسی و نویسندگان اسلامی با گذشت هر روز بیشتر متوجه حادثه کربلا میشوند. روز بروز سازمان دهنده ای این انقلاب آزادی که حسین است، توجه همگان را بخود جلب کرده همه به این فکر است که چرا حسین علی رغم که نه زور دارد، نه زر، نه سلاح دارد نه لشکر، نه تجهیزات برای مبارزه دارد. پس حسین که مقام نمیخواست، پول نمیخواست، آسایش نمیخواست، بهشت نمیخواست، آگر قیام نمیکرد بهشت برایش مهیا بود. حسین این مقوله ها را نمیخواست، چه آنرا وادار به قیام بر علیه بزرگترین قدرت عصرش کرد؟
اگر از دید فلسفی تاریخ انسان را پژوهش و بررسی کنیم، تاریخ انسان از آدم شروع میشود تا آخرالزمان ادامه پیدا میکند. خود حضرت آدم شامل تاریخ نمیشود بلکه آدم واقعیت وکلیت انسان است. تاریخ انسان از هابیل و قابیل شروع می شود تا آخرالزمان، انسانها از همان آوان دو قطبی میشود در دوجهت حرکت میکند، اندیشه اش دو گونه است، نظامش دو رقمی است، یکی نظام هابیلی که نظام واقعیت، نظام عدالت، نظام آزادیخواهی، نظام مبتنی بر ارزش های انسانی و نظام همه انسانیت است. قطب دیگر نظام قابیلی، که  یک نظام قاتل، جبار، دیکتاتور، ظالم، منفی گرا، نظام که اهدافش مبتنی بر پایه های بی عدالتی، خرافات، حق طلبی و گمراهی استوار است.
از هابیل و قابل که بگذریم یک طرف موسی است که نظام هابیلی را سرمشق و خود قرار داده و طرف دیگر نظام فرعونی است که اندیشه قابیلی دارد. بعد هم یک طرف عیسی است و یک طرف قیصر روم، یک طرف محمد است و طرف دیگر ابوسوفیان، یک طرف علی است و یک طرف معاویه و حال سال 60 ه ش، است یک طرف حسین است و طرف دیگر یزید. اکنون نوبت حسین است چگونه با خرافات انقلاب کند. در سنه 60 هم دو فرهنگ، و دو دیدگاه، دو اندیشه، دو ستراتژی، دو نظام وجود دارند، حسین از انسانهای است که هابیلی رفتار دارد و اندیشه هایش هابیلی است، میخواهد علیه نظام باطل یزید انقلاب کند و چنین کار را کرد. طرف دیگر یزید است مانند نظام قابیلی خونخوار، متکبر، قاتل، دشمن آزادی و عدالت، دنبال خرافات و یاغی گیری است.
در اینجا هم دو نظام است یک نظام حسین و دیگری نظام یزید، یکطرف عدالت میخواهد و طرف دیگر بیعدالتی، یزید یک شخص جاهل است شخص که میخواهد اسلام را تحریف کند، اسلام را تا آخرالزمان بد نام کند، ظلم را بی عدالتی را، استبداد را، جانشین عدالت، آزادی و رفا مردم کند. نقطه که قابل توجه است این است که یزید لشکر دارد، سلاح دارد، تجهیزات دارد و همه دولت در اختیارش است، قدرت نظامی و اقتصادی دارد، طرف دیگر حسین است است نه لشکر دارد نه قدرت نظامی دارد نه قدرت اقتصادی. برای حسین بسیار موقع حساس است، از یکطرف دین در خطر است، متوجه میشود که یزیدیان دارد از دین سو استفاده میکند و دین را بنا بر خواهشات خود تحریف میکند و آزادی های فردی بشر سلب میشود. از طرف دیگر قدرت نظامی و اقتصادی ندارد، در چنین موقع باید چه کار کند؟  اکنون پانزده قرن از حماسه کربلا میگذرد، قیام حسین چه گونه قیام بوده که هر روز بیشتر بین مردم اوج میگرد؟ گاندی رهبر فقید هند میگوید من از قیام امام حسین الگو گرفتم تا توانستم پیروز شوم و همچنان ده ها رهبر دیگر غربی و شرقی چنین میگوید. آنچه من فکر میکنم وقت امام حسین مینگرد، دین جدش در خطر است و ظلم یزیدیان هر روز دارد بیشتر میشود و از حسین هم میخواهد که بیاید با این نظام منحرف بیعت کند، ولی حسین دیگر نمیخواهد در نظام اسلامی ظلم روان باشد، قیام را علیه یزید آغاز میکند. حسین با این اندیشه که اگر قیام نکنم دیگر تا آخرالزمان ظلم و انحرافات در نظام اسلامی بیداد خواهد کرد. این بود که حسین قیام کرد تا برای تمام بشر سرمشق باشد که هیچ وقت انسان نباید زیر بار ظلم برود، بنازم مفکوره حسین را چه زیبا و با ارزش است. اگر قیام حسین نمیبود دیگر اسلام تحریف شده بود. به همین خاطر است که قیام حسین هر روز شعله ور میشود و اوج میگرد.

Tuesday, 20 November 2012

شورای عالی صلح برای تامین امنیت یا بحران امنیت


چندین سال است دولت افغانستان میخواهد با طالبان صلح نماید، اما این هدف از طرف طالبان با واکنش تند روبرو شده است. افزایش حملات مرگبار گروه های افراطی علیه نیروهای خارجی و داخلی، سبب شد که حامد کرزی و بعضی از هواداران خارجی اش جهت تامین امنیت، برنامه صلح را با طالبان در پیش گیرد. ولی این تلاش دولت افغانستان همواره از طرف طالبان رد شده و واکنش مرکبار علیه خواستار شورای عالی صلح داده است. در واقع خواستار مکرر دولت  از طالبان،  افزایش روز افزون طالبان را سبب شد و  بیشتر ضعف شان را  در برابر طالبان نشان داد. سوال اینجاست که چرا حامد کرزی اینقدر در تلاش صلح با طالبان است؟ در صورت که آنها همواره  این خواست دولت را رد کرده است. حامد کرزی زمان به این موضوع بیشتر مصمم شد که  خود را در برابر طالبان ناتوان احساس کرد و از سوی دیگر حملات شب هنگام نیرو های خارجی و انتقاد های سخت بعض مناطق از کرزی، وی را وا داشت تا با این کار خود بتواند از حملات گروه های افراطی بکاهد.
یگانه راه برای از بین بردن گروه های افراطی فشار نیرو های خارجی و داخلی است، اما دولت افغانستان عکس این قضیه را عمل کرد و در تعاملات سیاسی با آمریکا پایان دادن حملات شبانه را از پیش شرط های خود قرار داد. کشتن افراد بیگناه در عملیات شبانه، دلیلی است که دولت افغانستان به پایان دادن آن تاکید میکند، آما آنچه من فکر میکنم چنین نیست، تا مردم منطقه با گروه افراطی کمک نکند به هیچ وجه آنها نمیتواند دست به اعمال تخریب کارانه بزنند. طالبان یگانه ضربه سنگین که میخورد در همین عملیات شبانه بود. ولی رییس جمهور افغانستان همواره با این کار مخالفت کرده و نگذاشت، این روند پیش برود.
تاکید دولت افغانستان برای تداوم شورای عالی صلح، گروه های افراطی را بیشتر مصمم کرد تا به عملات خود ادامه بدهد و هیچ وقت به خواست دولت افغانستان پاسخ مثبت نداد. تکرار خواست حامد کرزی از گروه های افراطی بیشتر ضعف دولت افغانستان را در برابر طالبان نشان میدهد. در این روز های اخیر هیات رهبری شورای عالی صلح جهت وادار کردن طالبان به کشور پاکستان سفر کردند، آنها از حکومت پاکستان خواستار همکاری و یافتن راه های حل برای آوردن طالبان در میز مذاکره شدند. در چندین دهه حکومت پاکستان نشان داده که حامی و مکان امن برای گروهای تروریستی است و امنیت را در افغانستان هیچ وقت به نفع خود نمیداند، اما این بار دیده شود که  سفر دبیران شورای عالی صلح چقدر میتواند توجه پاکستان را جلب کند.
قرار است که دولت پاکستان دو اعضای بلند پایه طالبان را بنا بر درخواست شورای عالی صلح از بند رها کند، ولی آنچه من فکر میکنم این بازی سیاسی پاکستان در قبال افغانستان است تا از یک طرف به جهانیان نشان بدهد که راجع به تامین امنیت در افغانستان تلاش میکند و از طرف دیگر طالبان را از این عمل خود خوشحال بسازد و بیشتر به رهبران طالبان نشان بدهد که دولت پاکستان در پشت پرده از آنها حمایت میکند. بنا براین یگانه راه دولت افغانستان جهت کاهش افراط گرایی در افغانستان این است که همرا با جامعه جهانی بالای پاکستان فشار بیاورد تا لانه های امن طالبان و دیگر گروهای افراطی را در آن کشور ازبین ببرد، وگر نه دیگر تلاش های افغانستان نسبت به دعوت طالبان در میز مذاکره بی حاصل است، همچنان ایجاد شورای عالی صلح، سبب میشود که طالبان بیشتر امنیت افغانستان را به چالش بکشاند.


Sunday, 18 November 2012

حامد کرزی بخاطر حفظ قدرتش با حضور دو ناظر خارجی در کمیسون انتخابات مخالفت کرد

 
 دیر وقت است حامد کرزی رییس جمهور افغانستان با حضور دو ناظر خارجی در بخش رسیدگی به شکایات های انتخاباتی مخالفت شدید خود را اعلان کرده، وی اظهار داشت که افغانستان یک کشور مستقل است و دخالت کشورهای خارجی را در امور کشور نمیپذیرد. این دخالت حامد کرزی وقت اوج گرفت که کمیسون مستقل انتخابات زمان برگزاری انتخابات را 16 حمل سال 1393 اعلام کرد. اکنون سوال اینجاست که حضور دو ناظر خارجی چقدر تاثیر در روند انتخابات دارد؟ گمانه زنی های در این راستا وجود دارد و مخالفت شدید جناب کرزی را متفاوت تعبیر میکند. اما آنچه نویسنده نوشته حاضر فکر میکند، تیم حامد کرزی در طول دوران زمامداریشان به هر نحوی تلاش کردند تا در حفظ قدرت، هر مانع را از سر راه خود بردارند و هر برنامه را به نفع خود رقم بزنند.
با وجودیکه دبیران کمیسون مستقل انتخابات افغانستان همه دست نشانده تیم حاکم است، حضور دو ناظر بین المللی در کمیسون مستقل انتخابات مانع دیگری است برای تیم حاکم افغانستان، این موضوع باعث شده که رییس جمهور کشور با آن مخالفت نماید. نخست بخاطر یک انتخابات شفاف، هیات رهبری این اداره باید از تاثیرات دولت مستقل باشد، اما متاسفانه چنین نیست. تا کنون چندین انتخابات در افغانستان صورت گرفته ولی در راس اداره انتخابات افراد های که از طرف تیم حاکم حمایت شده و آنها هم به نحوی تحت تاثیر رییس جمهور و اطرافیانش بوده. این بار همچنان تیم حاکم بخاطر که دیگر دغه دغه های مشکل ساز برای نتیجه انتخابات 1393 ه ش نداشته باشد، تلاش میکند تا حضور دو ناظر خارجی را از کمیسون انتخابات نفی کند. حضور ناظران بین المللی چقدر میتواند در شفاف سازی پروسه انتخابات موثر واقع شود، بحثی است که همه مردم افغانستان به سود و نقص آن میدانند. از سوی حامد کرزی وجود این دو ناظر را دخالت در امور داخلی افغانستان میداند، ولی چنین نیست در یک اداره که سر نوشت یک ملت را برای پنج سال رقم میزند وجود ناظران بیطرف در آن جهت اعتماد همه یک اصل است.
در تمام کشورهای جهان ناظران بیطرف وجود دارد، اما در افغانستان علی رغم این همه نا بسامانی های که در روند انتخابات وجود داشت و خواهد هم بوجود آمد جناب رییس جمهور حضور ناظران خارجی را میخواهد ازترکیب کمیسون انتخابات کنار بزند. حامد کرزی بنا بر تجربه تلخ که از ناظران بین المللی قبلی دارد دیگر نمیخواهد شخص مورد نظرش یا خودش به آن سرنوشت دست و پنجه نرم کنند. در کشور که مردمش از مشکلات فراوان رنج میبرد و همه چه دارد به مافیایی تبدیل میشود، این بار هم تیم حاکم میخواهد بنای کج را بگذارد. ملت افغانستان خواستار ترقی کشورش است ولی به نظر میرسد تیم حاکم بخاطر رسیدن به قدرت، حق ملت افغانستان را نادیده میگرد و در پی اهداف شخصی خود شان است نه در فکر منافع ملی.
عدم کارکرد صادقانه دولت افغانستان باعث شد مردم افغانستان نسبت به آینده کشورش بی باور شود، این بی باوری دلیلی برای بیرون سرمایه و گریز شخصیت های تحصیل کرده از کشور شده است. و همچنان در این روزها آوازه است که حامد کرزی علمای گوشه و کنار افغانستان را در ارگ ریاست جمهوری دعوت میکند و از آنها خواستار همکاری برای حفظ قدرتش است. من فکر میکنم دیگر ملت افغانستان اعتمادش را نسبت به دولت فعلی کاملا از دست داده، اعمار دوباره این بی اعتمادی کاری دشوار برای تیم حاکم است. دولت افغانستان اگر میخواهد یک تغیری بنیادی در افغانستان بیاورد بگذارد که این انتخابات به شکل شفاف برگزار شود و مردم یک شخص که متحد به آرمان ملی و منافع ملی و ترقی افغانستان باشد انتخاب نماید تا دوره بعدی ریاست جمهوری بتواند به زخم های این مردم مرحم بگذارد.    


Monday, 12 November 2012

شهروندان کابل در بحران ترافیک



شهر کابل از قدیم برای گنجایش پنج لک نفوس طراحی شده بود، اما اکنون در آن شش ملیون نفوس زندگی میکند، سرک های کم عرض، نبود جاده های مناسب، عدم کانالیزسیون با معیار های شهری، موجودیت بیش از حد موتر، و صد ها مشکلات دیگر. واقعا اسفناک است در هر جاده و چهار راهی کابل به راه بندی عظیمی دچار میشی و انبوهی از موتر ها در همان راه بندی گیر افتاده. شهری که گنجایش نیم ملیون نفوس را دارد اکنون در آن شش ملیون انسان زندگی میکند، یعنی دوازده برابر از ظرفیت که دارد، که واقعا فاجعه است. شهروندان کابل در هر گوشه این شهر بخاطر ترافیک بیش از حد تاوان های زیادی را متحمل میشوند از اتلاف وقت گرفته تا از بین رفتن مریض ها، حادثه های ترافیکی، زد و خورد رانندگان، ضربه اقتصادی، ضرر رسیدن به محیط زیسط، نرسیدن به وقت معین سر وظیفه و ملاقاتها و ....
اینجا به موقع نرسین به یک ضرب امثل مبدل شده است، وقت باکسی قرار میگزاری برایت تاکید میکند که قرار افغانی یا خارجی!! هرچند دیر رسیدن، شاید دلایل دیگر هم داشته باشد اما این هم یکی از دلایل مهم است. وقت میخواهی از یک منطقه به منطقه دیگر بروی مسیرش بطور عادی اگر نیم ساعت راه باشد باید دو ساعت قبل حرکت کنی تا به مقصد خود برسی، این خودش ضربه بزرگ اقتصادی را بار میاورد. برعلاوه این همه ترافیک، یک مقام دولتی یا کدام رهبر سیاسی هم که از این جاده ها عبور میکند مشکل صدچندان میشود همه جاده های که آن شخص میگذرد، مسدود میشود مجبور هستی انتظار بکشی اگر مریض عاجل یا کدام کار مهم دیگر هم داشته باشی، تا آن مقام در جایگاه خود نرسد، اجازه عبور نداری این را میگویند رهبران یا حکومت مداران غمخوار جامعه.
از سوی دیگر اکثر جاده های فرعی این شهر از طرف دفترهای خارجی یا محل بود و باش کدام مقام مسدود است. وای چه عجیب است وقتی در کشورت یک رهبر صادق، با تعهد، دلسوز به مردم و کشور، خدمتگار مردم و وطن و ... نداشته باشی.
 اکنون از فصل جدید سیاسی افغانستان تقریبا یازده سال میگذرد، با آن کمک های هنگفت بین المللی فرصت کافی برای تغییر وضعیت مردم و کشور بود، اما متاسفانه همه نقش بر آب شد.در این یک دهه تیم حاکم در افغانستان نتوانست کار چشم گیری برای ملت نیاز مند انجام بدهد، همه زیر بناهای افغانستان ویران ماندند.  وقت به سیمای شهر کابل که پایتخت این مملکت است و  هر روز شاهد صد ها مهمان خارجی هست نگاه کنی، به جز چند تا بلند منزل دیگر آثار از مدیرنیته را احساس نمیکنی. کوچه ها همجنان خاکی یا گلی، جاده هایش همه خراب، از کانالیزسیون که خبری نیست، هوای آلوده، هنوز اکثر جاهای کابل برق ندارد و...
بعضی اوقات شاهد یگان اسفالت سرک هستی ان هم بعد از مدت بسیار کوتاه دوباره ویران میشه(گولایی دواخانه کوته سنگی) همه کمک های جامعه جهانی حیف و میل شد، آقای کرزی و تیم فاسدش حتا نتوانست شهر کابل را از حالت ویرانه در آورد چه برسد به دیگر انکشاف در فغانستان. خوب اکنون دیگر آن فرصت و آن کمک ها از دست رفت، ولی باز هم بعضی رهبران نا لایق بسنده نکردند و نمیگذارند که این کشور قدمی نیک بسوی بازسازی بلند کند. حالا ملت افغانستان در یک سردرگمی قرار گرفته که موضوع 2014 چه میشود؟ آیا این رهبران با این همه بازی های سیاسی میتواند کاری برای ملت افغانستان انجام بدهد یاخیر؟  در آخر خواهش ما از تیم حاکم و دیگر رهبران این است! در این دهه که پیش رو است، یک انقلاب باز سازی و نوسازی ایجاد کنند،  که بتواند مرحمی برای زخمهای این جامعه باشد.

Wednesday, 7 November 2012

بارک اوباما بار دیگر در رهبری آمریکا و انتظار ملت افغانستان


در انتخابات 7/11/2012 آمریکا، بارک اوباما برای دور دوم، رهبری بزرگترین کشور اقتصادی و نظامی جهان را در دست گرفت، اوباما با تفاوت بیشتر از صد رای (ایلیکترال کالیج) از رقیب خود از حزب جمهوری خواهان پیشی گرفت، این بار دوم است که یک سیاه پوست قدرت را در آمریکا بدست میگرد. انتخابات ایالات متحده آمریکا، خروج نیرو های بین المللی از افغانستان  و انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در 2014، مقوله های است که از داغ ترین موضوع های  رسانه های جمعی، آگاهان سیاسی و توده ملت افغانستان است. پیش از برگزاری انتخابات آمریکا، گمانه زنی های، بنا بر سیاست های متفاوت دو کاندید رقیب وجود داشت، بلاخره پس از برگزاری انتخابات، اوباما از رقیب خود پیشی گرفت و بار دیگر به عنوان رییس جمهور ایالات متحده انتخاب شد.
باو جود که بارک اوباما در چهار سال دور قبلی ریاست جمهوری خویش نسبت به افغانستان آنچنان که باید توجه میکرد نکرد، عدم توجه جدی او باعث شد که وضعیت نا امنیتی روز بروز افزایش یابد، فساد اداری به اوج خود برسد، افغانستان در تولید مواد مخدر در جهان مقام اول را بگرد،درساختن زیر بناهای کشور کدام کار مفید صورت نگرفت، کمیت بیکاران هم هر روز دارد زیاد میشود و ده ها مشکلات دیکر، اگر جامعه جهانی به ویژه ایالت متحده در دهه که گذشت، توجه جدی میکرد ملت افغانستان امروز در این همه سردرگمی نمیبود، آنچنان که ملت افغانستان در دوره گذشته از بارک اوباما انتظار های داشت، به واقعیت مبدل نشد. یک دهه فرصت خوبی برای انکشاف زیربناهای افغانستان، استقرار ثبات سیاسی، جلب سرمایه گزاری، از بین بردن گروه های افراطی و برقراری امنیت بود، ولی چنین نشد این همه نا هنجاری ها در سد راه ملت افغانستان،  بار دیگر ملت افغانستان توقع های از رهبران آمریکا دارد، مردم افغانستان به این نظر است که اوباما نباید اشتباه دوره قبلی خویش را بار دیگر تکرار کند و نسبت به افغانستان کمتر توجه نماید.
خواست مردم افغانستان از جامعه جهانی به ویژه آمریکا این است که آنها نباید در برابر کوهی از مشکلات ملت افغانستان را تنها بگذارد، وباعث شود بار دیگر نیروهای افراطی در این کشور قدرت بگرد. دولت آمریکا و همکاران بین المللی اش اینبار باید با یک استراتژی مشخص وجدی نسبت به کاهش ناامنی، از بین بردن فساد اداری، حکومت داری خوب، انکشاف متوازن زیر بناها، ایجاد کار برای مردم، تلاش برای یک انتخابات شفاف در افغانستان، جلب سرمایه گزاری، تربیه کدرهای مسلکی، همکاری جدی برای آماده نمودن یک ارتش و پولیس نیرومند، از بین بردن لانه های تروریستی از خاک پاکستان و دیگر مشکلات افغانستان داشته باشد.
اگر آمریکا این بار از سیاست های مصلحت گرایانه نسبت به فغانستان کار بگرد به زود ترین فرصت شاهد یک بحران عظیم در افغانستان و منطقه خواهد بودیم که نه تنها برای ملت فغانستان و برای جامعه جهانی به خصوص آمریکا گران خواهند تمام شد. امید است که انتخابات آمریکا، نقطه توجه جدی برای سران آمریکا نسبت به  افغانستان باشد و امیدواری برای بی باوری های مردم افغان باشد.      
  

کابل و اسلام آباد در آستانه ی پیمان استراتژیک


کرزی و همتای پاکستانی اش در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل که در نیویورک برگزار شد، در باره امضای یک توافقانامه همکاری های استراتژیک تا سال 2013 با هدف روابط دو جانبه توافق کردند.
حکومت افغانستان در دهه اخیر پیمان های استراتژیک با کشور های مختلف به امظا رسانده اند، که این پیمانها در رابطه به آوردن ثبات، امنیت و انکشاف به نفع کشور چون افغانستان است اما امظای پیمان با کشور چون پاکستان که همواره راجع به پناه دادن امن برای گروه های شوریشی و تروریستی مورد انتقاد منطقه و جهان قرار دارد تا چه انداره میتواند جهت کاهش این مقوله ها برای کشور مفید واقع شود با این همه فضای بی اعتمادی که بین کابل و اسلام آباد وجود دارد این پیمان بجز از این که در روی برگه ها باقی بماند دیگر کدام نتیجه ی نخواهد داشت.
     تا زمانی که بین دو کشور مرز بین‌المللی تعریف نشده و اعتماد متقابل وجود ندارد، لازم است تا ابتدا 2 کشور به دنبال ایجاد فضای اعتماد باشند. تاکنون هیچ پیوندئ سیاسی میان نخبگان و احزاب افغناستان و پاکستان به وجود نیامده است و اگر کسی هم در افغانستان دارای ارتباط با پاکستان باشد از وی به عنوان جاسوس آی .اس. آی یا می شود که این خود نشان دهنده ی وجود فضای بی اعتمادی حاکم در افغانستان است. زمانی که افغانستان هر روز توسط نظامیان پاکستان مورد حملات موشکی قرار می گیرد اگر تفاهمنامه ی امضا شود، روی کاغذ خواهد ماند و دردی را دوا نخواهد کرد. هر کشوری که می خواهد افغانستان با پاکستان روابط استراتژیک داشته باشد، ابتدا باید اختلافات دو کشور را از بین ببرد.
      باید سازمان های اطلاعاتی پاکستان در استراتژی های پیشین خود در قبال افغنستان تغییر ایجاد کنند تا جو اعتماد به وجود آید. دولت افغانستان در این زمینه مشخص نماید که به دنبال امضای پیمان استراتژیک (راهبردی) است یا میخواهد یک تفاهمنامه همکاری با دولت پاکستان به امضار برساند چونه این دو مسله با هم تفاوت های دارد هر کدام تعریف جداگان ی دارد. دولت افغانستان و پاکستان بیش از نیم دهه است که در ادبیات سیاسی، دشمن هم تلقی شده اند بسیار دشوار خواهد بود تا فضای ایجاد شود که در رابطه به متن این پیمان دو کشور، به ویژه پاکستان بتواند به گفته های خود صادقانه عمل کند چون بارها پاکستانی ها، در عملکرد خود صادق نبوده بنا بر همین فضای دیوار اعتماد بین این دو کشور دشواری ها خود را دارد. قرار است پیمان راهبردی میان فغانستان و پاکستان به میانجیگری امریکا به امظا برسد که هدف از میانجیگری امریکا در این پیمان رسیدن به صلح با طالبان است.
اگر چند از همین ابتدا پیش شرطهای ریسس جمهور افغانستان از جانب پاکستان مورد پذیریش قرار نگرفته است ام دیده شود که در پیش شرط های بعدی که در این پیمان از جانب کابل و اسلام آباد آماده می شود مورد پذیریش یکدیگر خواهند بود؟ این سوالی است که گذشت که در آینده آشکار خواهد شد.