شهر کابل از قدیم برای گنجایش پنج لک نفوس
طراحی شده بود، اما اکنون در آن شش ملیون نفوس زندگی میکند، سرک های کم عرض، نبود
جاده های مناسب، عدم کانالیزسیون با معیار های شهری، موجودیت بیش از حد موتر، و صد
ها مشکلات دیگر. واقعا اسفناک است در هر جاده و چهار راهی کابل
به راه بندی عظیمی دچار میشی و انبوهی از موتر ها در همان راه بندی گیر افتاده.
شهری که گنجایش نیم ملیون نفوس را دارد اکنون در آن شش ملیون انسان زندگی میکند،
یعنی دوازده برابر از ظرفیت که دارد، که واقعا فاجعه است. شهروندان
کابل در هر گوشه این شهر بخاطر ترافیک بیش از حد تاوان های زیادی را متحمل میشوند
از اتلاف وقت گرفته تا از بین رفتن مریض ها، حادثه های ترافیکی، زد و خورد
رانندگان، ضربه اقتصادی، ضرر رسیدن به محیط زیسط، نرسیدن به وقت معین سر وظیفه و
ملاقاتها و ....
اینجا به موقع نرسین به یک ضرب امثل مبدل شده است، وقت
باکسی قرار میگزاری برایت تاکید میکند که قرار افغانی یا خارجی!! هرچند دیر رسیدن، شاید دلایل دیگر هم داشته باشد اما این هم یکی از دلایل مهم است. وقت میخواهی از یک منطقه به منطقه دیگر بروی مسیرش بطور
عادی اگر نیم ساعت راه باشد باید دو ساعت قبل حرکت کنی تا به مقصد خود برسی، این
خودش ضربه بزرگ اقتصادی را بار میاورد. برعلاوه این همه ترافیک، یک مقام دولتی
یا کدام رهبر سیاسی هم که از این جاده ها عبور میکند مشکل صدچندان میشود همه جاده های
که آن شخص میگذرد، مسدود میشود مجبور هستی انتظار بکشی اگر مریض عاجل یا کدام کار
مهم دیگر هم داشته باشی، تا آن مقام در جایگاه خود نرسد، اجازه عبور نداری این را
میگویند رهبران یا حکومت مداران غمخوار جامعه.
از سوی دیگر اکثر جاده های فرعی این شهر از طرف
دفترهای خارجی یا محل بود و باش کدام مقام مسدود است. وای چه عجیب است وقتی در کشورت یک رهبر صادق، با تعهد، دلسوز به مردم و
کشور، خدمتگار مردم و وطن و ... نداشته باشی.
اکنون از فصل جدید سیاسی افغانستان تقریبا
یازده سال میگذرد، با آن کمک های هنگفت بین المللی فرصت کافی برای تغییر
وضعیت مردم و کشور بود، اما متاسفانه همه نقش
بر آب شد.در این یک دهه تیم حاکم در افغانستان نتوانست کار چشم گیری برای ملت
نیاز مند انجام بدهد، همه زیر بناهای افغانستان ویران ماندند. وقت به سیمای شهر کابل که پایتخت این مملکت است و
هر روز شاهد صد ها مهمان خارجی هست نگاه کنی، به جز چند تا بلند منزل دیگر آثار
از مدیرنیته را احساس نمیکنی. کوچه ها همجنان خاکی یا گلی، جاده هایش همه خراب،
از کانالیزسیون که خبری نیست، هوای آلوده، هنوز اکثر جاهای کابل برق ندارد و...
بعضی اوقات شاهد یگان اسفالت سرک هستی ان هم بعد
از مدت بسیار کوتاه دوباره ویران میشه(گولایی دواخانه کوته سنگی)
همه کمک های جامعه جهانی حیف و میل شد، آقای کرزی و تیم فاسدش حتا نتوانست شهر
کابل را از حالت ویرانه در آورد چه برسد به دیگر انکشاف
در فغانستان. خوب اکنون دیگر آن فرصت و آن کمک ها از دست رفت، ولی باز هم بعضی
رهبران نا لایق بسنده نکردند و نمیگذارند که این کشور قدمی نیک بسوی بازسازی بلند
کند. حالا ملت افغانستان در یک سردرگمی قرار گرفته که موضوع 2014 چه میشود؟ آیا
این رهبران با این همه بازی های سیاسی میتواند کاری برای ملت افغانستان
انجام بدهد یاخیر؟ در آخر خواهش ما از
تیم حاکم و دیگر رهبران این است! در این دهه که پیش رو است، یک انقلاب باز سازی و
نوسازی ایجاد کنند، که بتواند مرحمی
برای زخمهای این جامعه باشد.
No comments:
Post a Comment